سناسنا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

فندقی مامان و بابا

وای خدا

وای یعنی به آسمونها پرکشیدم داشتم وبلاگت رو به روز میکردم که اومدی سرت رو گذاشتی روی پاهام بعد که بغلت کردم یه عکس خودت رو نشونت دادم و گفتم سنا این کیه ؟ گفتی م م م یعنی من وای خدا دلم میخواست قورتت بدم حالا هم از پاهام آویزونی و بهم میگی مدی ا یه طورائی انگار داری میگی مرضیه وای خدا بعضی وقتها فکر میکنم اگه خودم رو کنترل نکنم درسته میخورمت مامانی فدای تو و این لحظات شیرینت
28 آبان 1391

و اینم هفتمین مروارید دخترم

چهارشنبه شب ٣ آبان بود که دیدم دوباره یه مروارید جدید توی دهن دخترم جوونه زده حالا دخترم ٤ تا دندون بالا و ٣ تا دندون پائین داره این یکی دندون عسلم سمت راستش هست فدای دخترم بشم که داره حسابی بزرگ میشه فدات بشم نفس مامان که الان روی مبل نشستی داری به من نگاه میکنی و ذوق میکنی ، دس دسی هم میکنی
7 آبان 1391
1